برای فیلم و زینگ آن اقدام نمود. برای کاغذ که خدا رحمت کند مرحوم باغبان موسس و مسئول چاپخانه عترت و پاسدار اسلام که خیلی با ما راه آمدند گرچه کتاب کمی تیره شد اما باز جالب و خواندنی بود . محرّم نزدیک شده بود راهی نداشتم که باید کتاب ها را تحویل می دادم . خدایا چه کنم . روز 28/10/85 کتاب از چاپخانه خارج شد اما مسئول شمارش نیامده بود که تا روز شنبه 30/10/85 صبر و در نتیجه روانه وزارت فرهنگ و ارشاد قم که آن ها با ندادن شماره همراه مسئول شمارش کتاب و سپس روانه حراست و دبیرخانه و هر کجا که بفرمائید رفتم ولی ... ساعت 12 دوباره زنگ به مرحوم باغبان زدم که ایشان فرمودند کتاب شمارش شد . خدا را شکر کردم چرا که نزدیک بود بلیت را ساعت 2 بعد از ظهر برای ایلام بگیرم اما شانسی که الحمد لله داشتم ،نداشتند و من با ماشین ساعت 10 شب کرمانشاه ، سوار و روانه ایلام شدم برای تبلیغ ایام محرم الحرام . کتاب ها را بار زدیم و آوردم منزل . تعداد چهار هزار نسخه را فرستادم به تهران که آن ها بعداً که کتاب را دیده بودند خیلی تعریف و خوشحال شده بودند . در ضمن من هم برای ادای تشکر از آقایان حاج محمد تقدیری و عباس پیرعلی نام آن ها را در صفحه اول شناسنامه کتاب آوردم . به هر حال کتاب با تیراژ 10000 نسخه و با قیمت پشت جلد 4000 ریال روانه بازار کتاب شد . از خداوند توفیق نوشتن کتاب های بیشتر و برکت در قلم هایم آرزومندم باشد که همه انبیا، اولیا، اوصیا و انسان های با تقوا و دیندار دعای خیرشان برای همه شیعیان آل محمد علیهم السلام علی الخصوص خانواده و نسلم بوده ، که من به دعای خیر آن ها دست به قلم می شوم و به دعای این ها زنده ، زندگی و جان تازه می گیرم و از خداوند متعال خواستارم شهادت را در من و نسل من جاری فرماید .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .